۱۵ دی ۱۳۸۸

A thousand miles seems pretty far

یک خانمی بود از این خانم هایی انگلیسی‌شان قدر اعتماد به‌نفسشان خوب نیست. بعد یک‌بار نشسته بوده برایمان تعریف می‌کرد که توی خارجستان با یک نفر آشنا شده. بعد ماجرا و فلان و بیسار بینشان پیش آمده و با هم بودند. روز دوم یا سوم بوده که آقا کاری کرده که مطابق میل خانم نبوده. خانم هم قهر کرده و آمده نشسته توی لابی هتل. بعد آقا همه‌جا را دنبالش گشته و در نهایت پیداش کرده که نشسته آن‌جا. بعد آقا بهش گفته که نگرانش شده و کجا رفته و چرا رفته. بعد خانم بلا در این لحظه موقع تعریف برای ما سوییچ کردند روی انگلیسی و گفتند که در پاسخ آقا خیلی کوبنده گفتند که "آیم مد ابات یو رابرت!" و یهو چشم‌های ما گرد شد که خب آخه چرا اینو گفتی؟ بعدتر ما فهمیدیم که منظورش این بوده که از دست آقای رابرت خیلی عصبانی‌ست به‌طرز دیوانه‌واری! بی‌شک شما نمی‌توانید ماها را تصور کنید که چه جهادی کردیم که خنده‌مان توی رویش از دماغمان نزند بیرون(کلن هیچ جا که ندیده باشید توی مدرسه که بودید حتمن دیدید که خنده گاهی از دماغ بیرون می‌زند و صدای پخ‌پقی می‌دهد. به ویژه وقتی قرار است نخندید). و بعدتر ما کلی خندیدیم و کلی مفرح شدیم و تا مدت‌ها توی تمام مکالماتمان "مد ابات یو" به جای هر جمله‌ای می‌نشست. این‌طور آدم‌های پستی هستیم. اما گذشته از این شما با خودتان فکر کنید که آن آقای خارجستانی که ظاهرن یک‌کار بدی هم کرده بوده و مستوجب عذاب الهی بوده، چه‌قدر هیجان زده شده که این خانم به‌طرز ناگهانی و بیخودی ایز مد ابات هیم...

حالا این را تعریف کردم که برسم به این‌که همیشه هم این نیست که یک زبان خیلی خارجی‌ای باید باشد و بلدش نباشیم که حرف هم را نفهمیم. که همین کوچه‌ی بغلی من خودم به چشم خویشتن دیدم که فارسی که با هم حرف می‌زنیم، حرف هم را نمی‌فهمیم. یعنی ما یک چیزی می‌گوییم و در دل خودمان یک منظوری داریم که خیال می‌کنیم بلد شدیم انتقالش بدهیم، آن یکی هم یک چیزی می‌شنود و یک معنای دیگری می‌ریزد توی جمله‌ی ما... و برعکس و بقرآن که برعکسش هم هست. یعنی چنان تاویل می‌کنیم چیزهایی که می‌شنویم را که شرم‌آور اصلن. که مد ابات یو اصلن. یعنی به‌طور کل کانسپت جاری در ذهن ما و ذهن آدمی که باهاش حرف می‌زنیم، دو تا چیز خیلی دور و جدا و شادمانی است برای خودش. این‌طور آدم‌هایی هستیم.

۴ نظر:

  1. mad "at" you shenide boodim mad about you aslan nadarim

    پاسخحذف
  2. این طور آدمهای پستی هستیم ، بعد از .. می نشست، عالی بود
    !! ;)

    پاسخحذف
  3. بسیار بسیار از لحن این نوشته لذت بردم.
    یه جوریه که آدم دلش نمیخواد تموم شه.

    پاسخحذف
  4. یه بنده خدایی یه بار گفت »کلام حامل معنا نیست،‌بلکه تنها محرک معنا در ذهن مخاطب است« خیلی ها هم قبول ندارن .. ولی یه کمی یه جوری راس میگه خیلی

    پاسخحذف