زور نزن فارسی نوشتم
همیشه وقتی اینطوری که الان هستم میشوم، احساس میکنم باید توی وبلاگم معذرتخواهی کنم. از یک فاز خیلی نوشتن میافتم به اینکه همهچیز، بی و یا کم اهمیت است برای نوشته شدن. درست نقطهی مقابل حالی که یک وبلاگنویس نرمال دارد که برایش همهچیز ارزش نوشتن دارد و همهی وقایع را بهصورت پست وبلاگی میبیند.
لالمونی ادواری وبلاگی میگیرم و هنوز هم وقتی لالمونی ادواری وبلاگی میگیرم، تعجب میکنم. بعد هر چند وقت یکبار به کامنت و ایمیلهایی باید جواب بدهی که آها حالا جایزهی دویچهوله را بردی برات دیگر مهم نیست که ما اینجا را میخوانیم و هی زحمتمان میشود اینجا را باز میکنیم و تو هیچچیز ننوشتی؟
عجب.
با وجودی که این جمله را خواندن عصبانیم میکند، میافتم به با معذرتخواهی پست نوشتن.
یک آدمهای وبلاگنویسی قدیم بودند که پستشان را اینطوری شروع میکردند که نوشتنم نمیآید ولی...
من خطکش بهدست منتظر بودم یکی اینطوری پست را شروع کند و بعد با خودم فکر میکردم خب ننویس ابله. ننویس وقتی نوشتنت نمیآید. نوشتن باید بیاید. حدود هشتاد و هفت و هشتاد و هشت، خودم در یک دورهی خروشان نوشتن بودم. حالا بعد از پنج شش سال فکر میکنم اوه! پست را باید با معذرتخواهی شروع کنم چون نوشتنم نمیآید.
زوری نیست. نمیآید.
در دفاع از خودم باید بگویم که اکتبر است.
بیشتر از این دفاعی ندارم.
خودش رفته، خودش هم لابد دوباره میآید.
خوشم نمیآید عرق بریزم اینجا.
به هر حال پست ننوشتن قبل از مسابقه، بسیار پست نوشتن در حین مسابقه و مجدداً پست ننوشتن پی از مسابقه به چشم منِ خواننده مشکوک می زند. خودم دوست ندارم کامنت با بار منفی بذارم اما خوب به نظرم اگر حس کردم جایی از رای من سوء استفاده شده باید اعتراضمو نشون بدم.
پاسخحذفعصبانی نباش لطفاً
عزیزم به نظرم خیلی هم طبیعی هست. خودت رو اصلا ناراحت نکن. هر موقع که نوشتنت اومد بنویس. اونهایی که رای دادن، میخواستن ندن. مگه تو ازشون خواسته بودی. من که خودم خواستم بهت رای بدم. هر روز هم رای میدادم بهت. آدم باید تکلیفش با خودش معلوم باشه که برای چی یه کاری رو میکنه. اونهایی که ازت طلبکارن به خاطر رای دادن، خودشون مشکل دارن.
پاسخحذفاکتبر باشه یا نباشه بدهکار کسی نیستی! :)
پاسخحذف