۲۸ اسفند ۱۳۸۶

دخترهایی توی تهران زندگی می کنند که اغلب اسم هاشان سونیا، ملیکا، آنیتا، کتی، ژوزفین و امثال این هاست و ابدا اسمشان سوسن و شهلا و ثریا و فریبا و فاطی نیست. این دخترها کارشان این است که پشت میزهای مربعی بنشینند که کشوهای کوچک زیادی دارد و پشت سرشان و کنارشان قفسه های چوبی با در شیشه ایست که مثل مداد رنگی تمام تنالیته های لاک های جهان تویشان چیده شده و بلدند که روی ناخن آدم چنان گل های کوچولویی بکشند که دلت ضعف برود و یا اسپیرال های نازکی که فکر کنی چه قرابتی دارند با قلم موهای سه صفر! خلاصه آدم را می مانیکورانند. الان سر همه شان شلوغ است. گل های فریز شده روی ناخن می پراکنند. به قول دوستمان لاک می زنند به دستتان رنگ تف. بالایش را هم برمی دارند یک حاشیه سفید می کشند و چند تا گل و بوته درج می کنند آن پایین و بعدی! ناخن شما الان کلی قرتی ملان و ژیستانگ شده. این گل های کوچولو را روی دست هرکسی دیدید، بدانید کار یکی از همین ژوزفین ها و ملیکاهاست. خودت هرچقدر طراح خوبی باشی، وقتی راست دستی، نمی توانی روی دست راستت گل و اسپیرال بکشی. در بهترین حالت می توانی همان حاشیه ها را سفید کنی و زیگزاگ نامتقارن بزنی. ما عاشقان گل فریزیانی از همین تریبون به آن ها سلام و درود می فرستیم و می پرسیم چطور است ما هم بزنیم توی خط این کار! چرا که هم فانش بیشتر است و هم پولش و هم هرروز کلی دختر خجسته دل می بینیم که آمده اند روی ناخن هاشان گل و بلبل بکشند و فقط خودشان متوجه طرح های فسقلی روی دوتا از ناخن هایشان هستند. با این حال خدای من شاهد است که چنان راضی از پشت میز مانیکور بلند می شوند که انگار تصادفا به تخفیف پنجاه درصد اسپریت رسیده اند و تمام سی و هشت ها و سی و شش ها هنوز روی رگال است. ما دخترهای فرهیخته که فردا نمی خواهیم برویم سراغ این ها که تمام خوشحالیشان همین است. ما داریم الان درباره علم پیرامون موجود بما هو (!) مطالعه می کنیم و گرفتار اصالت وجودیم و دلمان همش پیش این نیست که فردا ناخن هامان خوشگل می شود یا نه! و اصلا فکر و ذکرمان طراحی ناخنمان نیست و معتقدیم که اول فروردین و بهار چه ربطی به این دارد که آدم روی ناخنش گل بکشد، که برداریم درباره اش پست هم بنویسیم

۱ نظر: