من و تو ، درخت و بارون…
من باهارم تو زمين
من زمينم تو درخت
من درختم تو باهار
ناز انگشتای بارون تو باغم میكنه
ميون جنگلا تاقم میكنه
من زمينم تو درخت
من درختم تو باهار
ناز انگشتای بارون تو باغم میكنه
ميون جنگلا تاقم میكنه
تو بزرگی مث شب
اگه مهتاب باشه يا نه
تو بزرگی
مث شب
اگه مهتاب باشه يا نه
تو بزرگی
مث شب
خود مهتابی تو اصلا، خود مهتابی تو
تازه، وقتی بره مهتاب و هنوز
شب تنها
بايد
راه دوری رو بره تا دم دروازهی روزـ
مث شب گود و بزرگی
مث شب
تازه، وقتی بره مهتاب و هنوز
شب تنها
بايد
راه دوری رو بره تا دم دروازهی روزـ
مث شب گود و بزرگی
مث شب
تازه، روزم كه بياد
تو تميزی
مث شبنم
مث صبح
تو تميزی
مث شبنم
مث صبح
تو مث مخمل ابری
مث بوی علفی
مث اون ململ مه نازكی:
اون ململ مه
كه رو عطر علفا، مثل بلاتكليفی
هاج و واج مونده مردد
ميون موندن و رفتن
ميون مرگ و حيات
مث بوی علفی
مث اون ململ مه نازكی:
اون ململ مه
كه رو عطر علفا، مثل بلاتكليفی
هاج و واج مونده مردد
ميون موندن و رفتن
ميون مرگ و حيات
مث برفايی تو
تازه آبم كه بشن برفا و عريون بشه كوه
مث اون قلهی مغرور بلندی
كه به ابرای سياهی و به بادای بدی میخندی…
تازه آبم كه بشن برفا و عريون بشه كوه
مث اون قلهی مغرور بلندی
كه به ابرای سياهی و به بادای بدی میخندی…
من باهارم تو زمين
من زمينم تو درخت
من درختم تو باهار
ناز انگشتای بارون تو باغم میكنه
ميون جنگلا تاقم میكنه
من زمينم تو درخت
من درختم تو باهار
ناز انگشتای بارون تو باغم میكنه
ميون جنگلا تاقم میكنه
طبعن گفتن ندارد اما احمد شاملو
پ.ن
چه عیب داره آدم یه وقتی که هست اما حرفی نداره یه شعری رو که همهی عالم صدبار خوندن دوباره بنویسه تو وبلاگش؟ شاید آدم دلش ناز انگشتای بارون یکی رو میخاد خب... شاید آدم وقتی هی مینویسه دلتنگی مثل یک درد مزمنی به جانم است، حوصلهی همه را سر ببرد اما کی حوصلهش سر میره حتی اگه صدبار این شعر رو خونده باشه، دوباره بخونتش؟ بعد هی بشینه فک کنه به عطر علفا و یک خوشحالی نرم آرامی مثل ململ نازک مه بنشیند میان جانش بهجای دلتنگی. بعد هم باز بنویسد که ناز انگشتای بارون تو طاقم میکنه. میون جنگلا چاقم میکنه. بعد یادش برود به یک روز بهاری دوری. نشسته توی پراید سفید توی خیابان انقلاب هار هار میخندد با یک آدم دوری که ناز انگشتای بارون تو چاقم میکنه. ناز انگشتای بارون تو گاوم میکنه. ناز انگشتای بارون تو ماقم میکنه. ناز انگشتای بارون تو شاقم میکنه...
۳ نظر:
ناز انگشتاي بارون تو داغم مي كنه! زاغم مي كنه...
آخي! طفلكي
بازم مثل همیشه، گفتن نداره ولی با تیکهي آهرش حالی کردیم اساسی:) (مثل هر کس دیگه که بیاد مطلبتو بخونه و همینو نزدیک به یقین، میگه)ـ
عالی بود
کاش یه فیلم اساسی از اون لحظات توی پراید میشد بگیرم
حالا شما گاهی یه سه تا نقطه هم بذاری اون بالا کفایت می کنه
شاد و چاق باشی
:)
ارسال یک نظر