۲۱ مرداد ۱۳۸۹


عنوانم نمی‌آید
چنان هفته‌های پر فراز و نشیبی را سپری کردم که اصلن نمی‌دانم از کجایش باید بنویسم تا دوباره روی روال نوشتن بیافتم. استرس دارم. شب‌ها نمی‌خوابم. کلی کار دارم. کلی مشق دارم. کلی امتحان دارم. کلی طراحی تلنبار شده دارم. کلی ایده‌ی اجرا نشده دارم. چه کار دارم می‌کنم؟ چمدان بستم. فردا می‌روم سفر. پنج روز.
من خرس‌ترین خواب را داشتم. یعنی نمی‌فهمیدم چرا آدم‌ها شب تا صبح باید بیدار شوند. حالا شب تا صبح انقدر بیدار می‌شوم که حال خودم را هم دارم به‌هم می‌زنم. دوستم هر بلایی که سرم می‌آید می‌گوید من هم این دوره‌ها را داشتم. شنیدنش خوب است که این دوره‌ها برای آدم دیگری هم بوده که الان توی این حالت‌ها نیست. کمک می‌کند آدم بهش موقتی نگاه کند. خیلی خسته‌ام. خسته‌ام ها... نمی‌فهمید... خسته‌ام... خیلی باید بدوم. خیلی که می‌دوم، یک آدم معمولی‌ام که وظایفش را نسبتن و نه کاملن انجام داده. صدها بار از خودم می‌پرسم چرا پنج سال پیش نیامدم؟
بالاخره کمی بی‌عذاب و استرس با آدم‌ها معاشرت می‌کنم به آلمانی. کمی ها. پررو نشوید.
کلن؟ کلن حالم بد نیست. حتی خوب است گاهی. دارم نمی‌میرم. فقط به‌قول آن دوستی که وقتی می‌گفت من نمی‌فهمیدم چه می‌گوید، گاهی انگار سوار رولرکوستر شدم. همین‌جور می‌چرخم و بالا می‌روم و پایین می‌آیم و جیغ می‌زنم و نمی‌توانم خودم را پیاده کنم اما دچار حالات چرا آمدم و این‌ها نیستم. یعنی در تلخ‌ترین روزهام هم فکر نمی‌کنم کاش نمی‌آمدم. لااقل هنوز. دچار فشارِ همه‌چیز را عوض کردنم. دوره‌ی گذارم از خودم. رنسانسم را ببینیم ایشالا به حق پنش تن.
اما هیه که می‌روم سفر. چمدان منفجری گوشه‌ی اتاقم دارم و طبعن لیست منفجرتری روی میزم.
پ.ن
یک. من: اسمم لاله است.
اون: من اوموت هستم. من اسم شما رو می‌شناسم، اسم یک گل است. ما هم داریم.  روی جامدادی‌م نوشته هوپ. می‌گوید آها. اسم من معنی‌ش همین است که روی جامدادی شما نوشته. می‌گویم امید!
اوموت آخه؟ چرا واقن؟
دو. یک دوست ترک دیگری هم داشتم فامیلش چیکیچ بود. طراح معروفی هم هست برای خودش. چیکیچ یعنی چکش. بامزه نیست خدایی؟

۴ نظر:

. گفت...

بامزه خلانه نوشتن توست که دوست می دارم هااااااا

Mohammad گفت...

اون دوست دومی ترکت، بنده خدا بحران اسم داشته
اسمش ساواش به معنای جنگه
فامیلش هم که چکش
lol

ناشناس گفت...

حالا خودت منفجر نشی به حق اینشتن!!! ما همین یه وبلاگ نویس به درد بخورو داریماااا...میخوای پررو هم بشی اینبارو اشکال نداره
;)

ناشناس گفت...

سلام
دل نوشته هات زیباست.
اینم آدرس وبلاگم هست
http://sepidaran-sepidaran.blogfa.com/
حسش بود یه سری بزن.
راستی کم و بیش برای نشریات کار می کنم.
احتمالا یه مصاحبه با ابوتراب داشته باشیم.
موفق باشی