داشتم فکر می کردم که به قول یارو ، اوه پسر ! اوه ! من بدجوری هوس کردم که سه نقطه و اوه ! ... و اومدم بنویسم اوه ! پسر ! اوه ! که یهو پام خورد به اون دکمه  و همه چیز با سرعت سرسام آوری بسته شد ! و شات دان شد !  و من موندم  و مانیتوری خاموش ! و این خاموش شدن بی دلیل ! باعث شد که به آپشن " بی خیال نوشتن شدن و رفتن  پی  اوه " فکر کنم ، و خوردن پام به پاور رو ،  مثل آب نطلبیده مراده ، فرض کنم ! ولی نشد ! حالا چرا نشد ، چون بلتوبیا گوبلی شده و شیخ داره ورد می خونه  و امروز برف اومده و لولاش شکسته و رمال ما رمل و اسطرلابشو جا گذاشته و قمر با عقرب مماس شده  و چله نشده  و اون  در پرهیزه  وپام یخ کرده و شنبه نمی شه و دوشنبه نمیاد و سه شنبه نمی خوام  و  ...  بماند ! خلاصه  اینجام دیگه ! ولی  نمی دونم چرا حواسم از هوسم پرت نمی شه و همه چیز برام ابژه های  بسیار بسیار اوه انگیزه الان ! می فهمی !؟  
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر