بذارید یه پن دیقه واسه خودمون باشیم- سلام رسولی- یا عمیقن
هی به خودم می گویم از در برس یک چیزی بخور دلت دارد قارقورمیکند خب! بعد این پست را بنویس اما نمیشود. من باید این پست را همینحالا درحالی که دلم دارد قارقورمیکند، بنویسم. پست من راجعبه آدمهای خوب است. میدانید یک آدمهایی آدمهای خوبی هستند اما فقط آدمهای خوبی هستند و من میخواهم دربارهی فقطِ لعنتیشان بنویسم.
داستان آدمهای خوب و فقط خوب یک داستان خیلی قدیمیست. من میخواهم از آنها توی رابطه بنویسم. این آدمهای خوب لعنتی که نه میتوانی ازشان جدابشوی، نه میتوانی ازشان جدانشوی. یعنی همهچیز برای اینکه آدم ازشان جداشود فراهماست اما آدم جدانمیشود. چرا؟ چون آدمهای خوبی هستند. چون فقط آدمهای خوبی هستند.
برای آدمی که ماییم، آفتترین آدمها برای بالندگی، همین آدمهای خوبند. آدمهای خوب اما خستهکننده. آدمهایی که هیچچیزشان چیزی نیست که تو میخواهی و این را نفهمیدی تا باهاشان رفتی توی رابطه. بعدتر است که میفهمی کسی نیست که میخواهی... اما مهربان است. زیادی مهربان است. مواظبت است. همیشه هست... اما کسی نیست که تو را بشوراند. کسی نیست که روی آتش باشی از داشتنش. که هرلحظه برای داشتنش خرابشدهباشی... که این یعنی هیچکس را نداشتن. این یعنی بیچارهشدن. این یعنی زندگی خیلیفرسایندهای. این یعنی ملال. یعنی سرت توی آغوش کسیست که خوباست اما فقط خوباست و هیچچیز لعنتی دیگری نیست. بعد این را که مینویسم خواستم بگویم من تجربهی لاغری دارم از آدمهای خوب و فقط خوب. عذابش را اما با گوشت و پوست فهمیدهام. چون همان تجربههای لاغرم از آدمهای فقط خوب مرا برای همیشه منزجرکرده از آدمی که تمام دلیلی که برای ادامهدادن به آدم میدهد، همان است که فقط "آخه فلانی خیلی آدم خوبیه".
بعد میدانی دلممیخواهد وقتی آنجور بیانرژی میبینمت بگویم جداشو. بگویم خودت را بکش بیرون از این ملالی که ریخته توی زندگیت اما نمیتوانم. نمیتوانم بگویم تمامشکن. بس که میدانم آدم خوبیست... بس که جداشدن کار لعنتیایست همیشه. بس که حقمیدهم نتوانی اما دِ لامصب فقط آدم خوبیست و جز این هیچچیزی که نگهت دارد، نیست و امان از این نبودن. امان از آدم وقتی خوی سرکش عاصیش را نادیده بگیرد و آرام بگیرد. امان از آدم. بعد اینها را مینویسم اینجا برای تو چون نمیخوانی من را. چون حوصلهنداری دیگر. اما همینجا کرور کرور آدمهای دیگر را میشناسم که با کسی ماندهاند چون آدم خوبیست و آدم خوبی بودن این بهانه را از آدم میگیرد که بهراحتی جداشود. چون آدم بلد است از یک معتاد جدا شود، آدم بلد است از یکی که خیانتمیکند جداشود، آدم بلد است از یکی که دیگر دوستش ندارد، جدا شود اما بلدنیست از آدمی که مجبورشمیکند خیانتکند، خودش را رهاکند. بلد نیست چون دوست داشتنِ باریکی را خوبی - و فقط خوبی- همیشه توی دل آدم نگهمیدارد.
آدم خوبی داشتن خیلی خوب است بهشرطی که تنها ویژگی آدم این نباشد که خوب است... مواظب است... مهربان است... بعد شاید شما این تجربه را نداشتهباشید که یک آدمی توی زندگیتان فقط آدم خوبی بودهباشد، اگر نداشتید خواهشمیکنم بگذارید آدمی که میداند من راجعبه چهچیزی حرفمیزنم، این را بخواند و ردشود و یقهی ما را ولکنید. شما هم بخوانید و ردشوید چون شاید نمیدانید ما ناشکر نیستیم. بیلیاقت نیستیم که یکی که دوستمان دارد شعورش را نداریم بفهمیم که خب طبیعیست که مهربان است، خوب است، فلان...یک احتمال کوچک بگذارید که شاید نمیدانید من از چهحدی از ملال حرفمیزنم. از چهحدی از آزردگی فرساینده، از چهحدی از روزمرگی، از چهحدی از خستگی. از چهحدی از همهچیزهایِتدریجیِکشنده... آن آدمی که یکی را داشته که فقط آدم خوبی بوده، میداند من از چهچیزی حرف میزنم. بگذارید من و او بدانیم چهمان شده.
پ.ن
از در که میروم بیرون، میگویم با آتیش بازینکن. دارمدادمیزنم توی راهپله در واقع. دارممیدانم که داردمیداند این یعنی دارمتشویقشمیکنم که همین دیوانهای که هست، بماند یا چهبسا دیوانهتر باشد. دارممیدانم که نیشش الان توی توالت شرکت تا بناگوش بازشده. دادمیزند سوییتنومبر. غشِ خندهمیشوم. میگویم نوامبر نشده که. دارممیدانم که داردمیداند چهماست. دارممیدانم که گاهی آدم با بعضی آدمها توافق ناگفتهای دارد. توافقِعمیقِناگفته.
۲۴ نظر:
شاید یه روز وقتی دستهای خونی رو بعد از تصادف توی آب چشمه می شوریم ، چشمهای گود افتاده با صدای داروکوبی به درخت بالای تپه کنار رودخونه بازشه. اون موقع حتما پارچه ای ، نخی پاره شده از مانتو یا پالتو پیدا میشه که گرهمون بزنه به آدمهای فقط خوب ِ گاهی کسالت آوری که نمی خوایم وقتی از خواب بیدار میشیم باهاشون حرف بزنیم ، وقتی از خونه میریم منتظرمون باشن . دلمون میخواد که اونها ما رو نخوان .
کنعان
من
من
اما بلدنیست از آدمی که مجبورشمیکند خیانتکند، خودش را رهاکند.
چه کردی زن!ء
خب! چون موضوع به خوبی مربوط می شد نشد که همینجوری رد بشم... گمونم این آدما اصولا اگه واقعی باشند بهترین موجودات روی زمینند! یعنی خوبیشون از ضعف نباشه..فقط همین. یعنی احمق نباشن.. ممکنه هیچ توافقی هم با هم نداشته باشین، ولی برا من همین که خوبه لازم و اینکه احمق نیس کافیه که نهایت لذت رو از اون رابطه ببرم! یه نکته ای رو هم اضافه کنم تو پرانتز که بعضی ها قوانین دنیای هنر رو با قوانین دنیا یکی می دونند..از نظر من مهمم نیس که اون طرف شاملو باشه یا شخص دیگه ای...اشتباه می کنه. که البته این هم از مشکلات فرهنگی ماست
خوب نوشتی اما
یه نکته رو هم نباید فراموش کرد
یه کم منصفانه تر که نگاه کنی
می بینی از اول هم می تونستی بشینی و به این ادم خوب فکر کنی
یا رابطه اتو باهاش در حدی نگه داری که متوهم نشه
این دو به شکی بعضیا باعث می شه ادم خوب مقابل بعدا حسابی اذیت شه
خصوصا اگه مدت زیادی بکشه تا تو بفهمی که این ادم فقط خوبه!
بهتر گاهی خودمون رو جای ادمای خوب بزاریم
اونوقت شاید به این راحتی ...
خوب چي بگم؟ منم همين طور! اصلا مگه مي شه اين چيزايي رو كه ميگي آدم تجربه نكرده باشه؟ هان!؟
منصفانه جان ، من تقریبا پست هات رو دنبال میکنم و به سبک نوشتنت علاقه دارم ، البته تا حالا هیچوقت برات کامنت نذاشتم چون اصولا در کامنت نویسی تنبلم ،ولی این پستت خیلی بهم چسبید و بقول معروف " جانا سخن از زبان ما میگویی " ، خوب بودن شاید شرط لازم باشه ، ولی اصلا کافی نیست ! موفق باشی
خوب احمدالله نصف مملكت درگير رابطه با اينجور آدما هستن!! خوب چه كاريه. شهامت به خرج بدين
چقدر قشنگ توصيف كردي...واقعا ملال اوره، از همه بدتر وقتيه كه نمي تواني بكني ازش، چون فقط خوبه
مي دونم از چي حرف مي زني
آدم های فقط خوب، چون خوبند، مستحق این هستند که این طوری تحقیر نشند، و این فرصت را داشته باشند که بروند، حالا گیرم با دلی زخم خورده، و با کس دیگری باشند که برای او و از دید او بیشتر از "فقط خوب" هستند. داری با این طول دادن خودمحورانه ات به این مرد خوب ظلم بزرگی می کنی. او برای تو فقط خوب است، شاید برای یک نفر دیگر فوق العاده خوب باشد. شاید چیزی در تو او را در این سطح فقط خوب نگه داشته. ولش کن. همین امروز. تحقیرسش نکن بیشتر از این.
شاید تو انقد بدی که اون در تضاد با تو فقط خوبه. شاید اگه اون با یکی دیگه باشه فقط خوب نباشه
دعای یک منصف: ای خدا ما که بدیم... هرچی آدم خوبه هم از رو زمین وردار
هوم
کم پیدا می شن آدم هایی از جنس زن احمد
اول به خودش گفت و باور کرد
بعد گفتنش به احمد راحت شد
یه جمله و تمام
یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی بی پایانه
كه اينطور! اين جوريه!؟مممممممم
shit... fekr konam man ham "feghat khub" budam, baraye hamin akharesh injuri shod. albate oon balad bud khodesho nesbatan be moghe bekeshe birun, hala giram ke dahane ma service shod...
shit... fekr konam man ham "feghat khub" budam, baraye hamin akharesh injuri shod. albate oon balad bud khodesho nesbatan be moghe bekeshe birun, hala giram ke dahane ma service shod...
من گرفتار یه آدم خوب شدم . متنت رو با تمام وجود می فهمم . خط به خط . نمی دونم تو از دست این آدم های خوب نجات پیدا کردی یا نه . اما من نتونستم . خیلی ها نگذاشتن . و من همچنان با نفرت و خستگی کنار یه آدم خوب نفس می کشم و در آرزوی آزادی ام پر پر می زنم
من شدیدا باهات همدردم! ذره ذره نوشتت برام قابل درکه.
نميدونم اوون ادم خب چطوريه ... اما بذار منم يه چيزي بگم بعنوان يه ادمكه يه زماني خوب بود .... مهربوني كردن جزئي از ذات ماست و نميشه كاريش كرد ... يادمه اولين تجربه دوستي با يه دختر كه اتفاق افتاد و اوون خونمون اومد باهاش خنديم و حرف زدم... اما هيج وقت با وجوديكه تشنه س ك س بودم نتونستم ابراز كنم حالا اسمش بزار حيا ! از طرفي اوون با حموم رفتن يا درخواست ماساژ قصد اينو داشت كه اين شرايط رو مهيا كنه اما من... فكر ميكنيد نميفهميدم؟ نه اگه اينجوري فكر كنيد در اشتباهيد اتفاقا خوب هم ميفهميدم اما چيزي كه نميفهميدم با توجه به اينكه اين رابطه اولين تجربه بود اين بود كه بايد بطرفم احترام بذارم و اين موضوع س ك س يك خواست دو طرفس كه بايد هر دو موافق باشن اما گاگولي اينجا بود كه من ميخواستم اينو بزبون بيارم و اجازه بخوام ... بعد اون طرف ديد به به عجب ادم مثبتي پيدا شده اين بود كه استراتژيشو عوض كرد و رفت در جبهه اينكه مهتاب و افتاب نديدنش و محروميت من از تماس فيزيكي حتي دستش !!بقصد تشنه شدن من براي ازدواج بگذريم خوب بودن رو اوون اشتباه فهميد و به منم اموزش اشتباهي داد ...بطوريكه در تجربه دوم يك راست رفتم سر اصل مطلب ! و شاكي شدن طرف.... و تجربه هاي بعدي و بعدي منو تبديل كرد به كسي كه با وجوديكه بزعم پارتنرهام خوبم و مهربونم اما الان فهميدم كه چطوري قهر كنم ناز بيارم و ...كه جذابيتم باقي بمونه كه برا طرفم يكنواخت نشم .... تجربه اول من تجربه اي بود كه يك سال اوون ادم التماس ميكرد كه با هاش رابطه برقرار كنم اما بعد يه مدتي كا ربجايي رسيد كه ازم خسته شد چون هميشه بودم و ... همين حرفهاي تو ..... قصدم از نوشتن اين حرفها اين بود كه ادم خوب رو اگه پيدا كردي ولش نكن ... حيفه... چيزي كه هست بايد يادش بدي ... بايد گفتگو كني دستش رو بگيري و ببري جلو باور كن اين ادم رو اگه بزرگ كني ارزش موندن هميشگي پيشش رو داره ... اما امان از سرشت شما زنا كه زود از همه چيز خسته ميشين ... اينم يكيشه... الان كه ميبنم برام اوون تجربه اول كه شد عشق اولم فقط يك بدبيني به جنس زن گذاشت كه الان نميتونم از اين حس بد فرار كنم ... ادم خوب رو نكشيد دستش رو بگيريد .
سلام من لینک این پستتون رو با ذکر منبع تو وبلاگم گذاشتم
مرسی
من سعی کردم یادش بدم نخواست یاد بگیره تمومش کردم ولی خیلیم متاسفم نشدم هردومون لیاقت بهتر از این داشتیم
شهرزاد گفته بود وب تو رو زیاد میخونه ولی نمیدونستم میاد لابلای وبتم ورق میزنه. فک میکردم مث من فقط از گودر دنبالت میکنه و پست های جدیدتو میگیره.شهرزاد اینجا امروز چه کشف بزرگی کرده...
جدن بزرگ.
ارسال یک نظر