مرباهای آلوی جهان شنا بلد نیستید یا چی؟
من و لنا داشتیم مردمشناسی میکردیم توی سونا که خانم ناز و خوشگل و بلایی که ابروها و گونهها و دلتان نخواهد سینههای خوشفرمی داشت به چشم خواهری، حرفمان را قطع کرد و شروع کرد به حرف زدن با ما. اول از همهچیز از استخر ایراد گرفت. که چرا همه چیز آنجور نیست که او میخواهد. چرا دمای آب فلان است. چرا توی راهرویی که به کمدها میرسد ما یخ میکنیم و اینچیزها. بعد از بوفه ایراد گرفت که دیگر شمسی خانم تویش نیست که فلان چیز خوشمزه را سرو میکرد. بعد از این زنهای خوشگلی بود که دوست داشتی غر بزند تماشاش کنی که چهطوری شمرده شمرده کلمه انتخاب میکند. شمرده شمرده غر میزند. که خیلی صاف و موقر مینشیند. حتی توی سونا که آدم ولویش میآید. که پایش را که معلوم است روزی حسابی خوشتراش بوده را با یک آرامش رشکبرانگیزی میانداخت روی آن یکی پایش که نمیدانید. یکجور لوندانهای که همانجا میفهمیدی که با همین آهستگیِ پا روی پا انداختنش چه پدری از عشاقش سگ کرده.
بعد به ما گفت زنهایی که توی کم عمقند عین مربای آلو بیحرکتند. این را که گفت ما حسابی خندیدیم. یعنی از روی مایو هم میشد بفهمی که از این زنهاییست که روی میز جلوی راحتیهای خانهش ظرف شیرینیهای لبنانی بسیار شیرین هست. توی یخچالش از این ترشیها و مرباهایی هست که شکل گلهای غنچه شدهاند. که مربای خیار دارد. ترشی کیوی و قارچ و کلم دارد. ماستولبو دارد. اگر تارت بخواهد یا میپزد یا از هانس میگیرد. فهمیدید از کدامها؟ از اینهاییست که توی خوردنیها یک سلیقهی شازدهای قدیمی بامزهای دارند. سرتان را درد نیاورم خلاصه نمیدانم چهطور شد که برایمان مثل زد که بعضیها گاهی توی جمع از فرط بیربطی شبیه نخودی هستند که افتاده توی ظرف شلهزرد. همهی اینها را گفتم که برسم به همین مثالش: نخودی که میافتد توی شلهزرد.
میدانید از اینجا به بعد شخصن معتقدم باید یک وسیلهای اختراع شود که نگارنده را با دقت موشکافانهی یک جراح حاذق از آنچه که مینگارد جدا کند.
وگرنه؟
وگرنه هر وقت یک آدم ناجوری بپرد توی نوشتههای آدم، آدم یاد نخود میافتد.
من هم کلن قصدم پختن شلهزرد بوده. یک نخودی افتاده میانش. دودلم که با قاشق برش دارم پرتش کنم توی سینک یا نه. وگرنه زیاده عرضی نیست بقرآن.
۳ نظر:
مطمئنی اینی که انداختی توی این آش، یه نخوده؟!، به نظرم که چند کیلو نخوده!، توی این پست از همه جور مربا و ترشی و شیرینی و اینا بگیر تا نحوه عشوه و آرایش و غمزه و چی چی بود. OMG!
بعله! البته فرمایشات شما صحیح...ولی خب، یاد یه جمله معروف افتادم که میگه: کاش من هم یک مردم شناس بودم
;)
Thumbs Up
ارسال یک نظر