But Mr mehrjooie in the winter, it is cold
فیلم چهل سال کارنامهی هنری مهرجویی را دیدم. بهجرات میتوانم بگویم که ملت اگر خواستید دربارهی یکی فیلم مستند بسازید، اول بروید این فیلم را ببینید. بهویژه ریتم این فیلم را مدنظر داشته باشید، بعد بروید فیلمهای خستهکنندهی خود را نسازید. آدم جدیدی بشوید و سعی کنید کمی و اقلن کمی خوشذوق باشید.
بیشک اینکه من مهرجویی را دوست دارم، در اینکه این فیلم را دوست دارم، موثر است اما اگر شوخطبعی، گستاخی و در عین حال نرم و نازکی نگاه حقیقی نبود، این فیلم خیلی فیلم معمولیای دربارهی یک کارگردان خوب میشد. ما که سرپا بودیم تمام فیلم. طبق معمول هم که آدمهایی هستیم در حوزهی جفنگ (سلام اول فیلم. سلام لواسون) اما سوای اینها آنقدر بهتمام شوخیهای آقای حقیقی خندیدیم که انگار نه انگار نامرد صدو چهار دقیقه ما را سرپا نگهداشته. فیلم کشش معرکهای داشت. خب طبعن من خوشم آمد از بخشهای مربوط به درخت گلابی و اجارهنشینها و بانو و لیلا و سنتوری. چون شاید فیلمها را بهتر میشناختم.
بعد خب بعد از این همه سال، چنان قهقهههایی میزدم با اجارهنشینها که اصلن باورم نمیشد این فیلم مال بیش از بیست سال پیش است و اینهمه شوخیهاش هنوز خوشمزهست. اصلن پاک یادم رفته بود این فیلم در جهان وجود دارد. یادم به بارهایی که از تلویزیون پخش میشد افتاد. به غش خندهمان پای تلویزیون.
درخت گلابی که نوستول تمامعیار است. بعد چهقدر خوب بود نِقی که خانم ترقی میزد به دانشجوهای فلان که اضافه شده بودند. که اصلن عالی. که فراهانیش عالی. که کلاریش محشر.
پارت بانوش برای این برای من خوشایند بود که خانم فریار (که فامیلشان با حافظهی ماهیم یادم نیست) تعریف میکرد از اینکه کانتکست را میچیده توی طراحی صحنه. آنقدر خوشم از این حرفش آمده بود و از خوشسلیقگیش که نمیدانید. واقعن فکر میکنم باید اینجور باشد که یک کاری دربیاید. باید دست آدم باز باشد برای دیتیلها و برای باز بودن دست آدم، لازم است که کل یک فضا ساخته شود که تو بتوانی انتخاب کنی وگرنه نشدنیست.
بعد یک حرف خوب دیگری که خود آقای مهرجویی میزد این بود که نمیگذارد هنرپیشهها ادا دربیاورند. که میگفت باید بیایند توی فیلم خودشان باشند. چنان حالم خوب بود با اینجای ماجرا که احساس کردم برای خاطر این یک جمله هم که شده باید یک روز یک فیلم بنویسم و یکی را پیدا کنم که همان آدم من باشد.
بعد میدانید خانم ترقیش اینقدر توی این فیلم شیرین است که اصلن آدم دلش میخواهد همهش حرف بزند. آدم احساس میکند خالهش است. دلنشین است. دارد بهش خوش میگذرد که اینها را برایمان تعریف میکند. دارد خیلی سر سمفونی صدای خر و الاغها میخندد که شما را سرحال میکند این خاطرهش. خیلی خوب است.
بعد آقای مثقالیش جایی که دارد تعریف میکند که به امر آقای کارگردان علیرغم خواب بودگی، رفت شیشهی کیوسک را بشکند، آنقدر مرا خنداند که خدا میداند. بهویژه اینکه خب آقای مثقالی برای من آقای مثقالیست. کسی نیست که خوابش بیاید. یکیست که تصویرگر معرکهایست که کلی کارهاش را دوست دارم. خب طبعن برای من خیلی بامزه است که آنجور طراح صحنهی خستهی خوابالوی تنبل مشنگی بوده.
بعد شوخطبعی معرکهی آقای حقیقی آخر فیلم که آقای مهرجویی دارد بهش میگوید، نگذاری اینها را. آبرومان را نبریها و فیلم با این تمام میشود. خیلی آقای حقیقیست. تیپیکالی آقای حقیقی.
خسته نباشید.
کنار اینها طبعن دیدنش همراه رفقا و اذنابِ شادمان و کامنتهای علیلطفی بیخ گوش آدم بهصورت یکلنگهپا و نکتههایی که آیدا گوشی را میدهد دست آدم که به فلانی ساده نگاه نکن چون بیسار است و تو که هیجانی میشوی از نکتههاش، بی تاثیر نیست که شبت را بهتر کند. که بعدش طبق معمول بساط جوجه باشد و گپ و سربهسرهای همیشگی و اینکه نهایتن فکر کنی چه خوب...
پ.ن
دلم میخواهد پارت هامونش را ببینم.
۶ نظر:
من همش فک می کردم اپیزود آخرش دیگه هامونه دیگه!نبوداما:(
خب ما این فیلمو از کجا ببینیم ! با تعریفهات آب از لب و لوچه مو راه افتاد...
يعني ما توي اين برهوت شهرستان اونوقت تو يه آلاسكاي پرتقال دستت گرفتي و بعله ديگه! پز پز پز
چه جوري بشه كه يه گازم بدي ما بزنيم ازين تفريحاتت؟!مممممممممم
منم میخواستم بگم:ـ
اول این که کجا به تماشا ایستادید نامردا!؟ (نمیشد یه خبری داد به ما که دوستتون نیستیم آخه؟!)ـ
دوم این که خانم فریار جواهریان بودند اوشون.ـ
سوم هم خوش به حالتون. کاش مام دوستای خوب خوب داشتیم؛ خدا براتون زیادش کنه و همیشه خوش باشید و خندون:)ـ
manam tamame modat istade budam . va vaghean khastegi ro ehses nakardam. shabe be yad mandani bood
یک حرف خوب دیگری که خود آقای مهرجویی میزد این بود که نمیگذارد هنرپیشهها ادا دربیاورند. که میگفت باید بیایند توی فیلم خودشان باشند
kaash hamin yek harf raa mifahmidid ke ma'nish in nist ke
احساس کردم برای خاطر این یک جمله هم که شده باید یک روز یک فیلم بنویسم و یکی را پیدا کنم که همان آدم من باشد
.....
!!!
ارسال یک نظر