۲ بهمن ۱۳۸۸


سورئال
گاهی چنان زندگی آدم را اکشن می‌کنید که اصلن من می‌مانم این‌همه خلاقیت را شما از کجا آوردید. یعنی در سینمایی‌ترین حالت‌ها هم زندگی ما آن‌جور که شما می‌خواهید، نمی‌شود. غیبت دوست دارید؟ سوژه دوست دارید؟ خب بروید برای یکی تعریف کنید که صاف نیاید بگذارد کف دست ما. که خودمان هم هیجان‌زده بشویم که زندگی ما این‌قدر اکشن و هیجانی و پر از عشاق رنگ‌وارنگ است و ما بی‌خبریم. یعنی جدن ما این‌همه زورو بودیم و روحمان بی‌خبر بوده است؟
واقعن باید برایتان کف بزنیم. چه حوصله‌ای دارید. یعنی من همه‌ش فکر می‌کنم با چه دقتی نشستید و فکت‌های بی‌ربط را مرتبط کردید و مورس زدید به جای‌جایِ جهان هستی. من فقط فکر می‌کنم کلن شما کار دیگری ندارید؟
یک راهی هم هست البته. به خود آدم مراجعه کنید. سوال‌هایتان را بپرسید. باور کنید شاید جواب دادم خودم. شاید جواب داد خودش. باور کنید تخیل شما خیلی سورئال است. این‌طوری حال خودتان بدتر می‌شود از بس که زندگی ما باحال است! البته دروغ چرا؟ ما هم اولش کمی عصبانی شدیم از تخیلات شما اما بعدش خیلی خندیدیم. بعد هی سعی کردیم بقیه داستان زندگی‌مان را با سبک سورئال شما ادامه بدهیم اما نشد. یعنی هرکار می‌کردیم که شخصیت‌های زندگی ما کارهایی که شما ازشان می‌خواهید را انجام بدهند، نمی‌شد. این شد که گفتم بیایم این‌جا خواهش کنم که بقیه داستان ما را تا پایان سال جاری بنویسید و همان‌جوری که خودتان بلدید پخش و پلایش کنید و مورس بزنید بلکه به گوش ما هم رسید و مفرح شدیم. حوصله‌مان سر رفته عصر جمعه‌ای.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

یه بار یه برنامه گفت و گو بود با سیاوش قمیشی.. آخرش مجریه پرسید احساس و نظرش در باره کسایی که از سبک اون تقلید می کنن چیه؟ جواب قمیشی برای من جالب بود. گفت در درجه اول بیشتر از بقیه دوسشون داره و احساس می کنه نزدیکتره به اونها..با بعضیشون هم در ارتباطه (مثل چاوشی).. خلاصه حسش این بود که اون افراد دارن از کار اون کپی میکنن، نه از خودش! حالا این داستان شما رو که بنده بیلمیرم! ولی فکر کردم شاید این جور وقتا قبول واقعیت بهتر باشه از عصبانی شدن، یا خندیدن و در نهایت هم نواختن برچسب سورئال بر ایشان