۲ آبان ۱۳۸۹


شیر
مثلن از دیگر نشانه‌های بزرگ شدن من می‌توان به این اشاره کرد که من شیر خوردم چند روز پیش حتی. شیر سفید. البته شیر کم‌لاکتوز یک‌و‌نیم درصد بود و هم‌خانه‌م معتقد بود آبی‌ست که شیر از تویش رد شده اما برای منی که این‌همه سال شیر نخوردم حرکت اصلن در حد هیولا بود.
این‌طوری شد جریان که یک روز فکر کردم چرا شیر نمی‌خورم؟ چطور ممکن است این همه آدم شیر دوست داشته باشند و مثل لنا بروند سر یخچال و قورت قورت شیر بخورند و من بویش که بهم می‌خورد بمیرم؟ بعد مریض هم بودم. هی همه می‌گفتند باید شیر بخوری. من هم جوزده شدم. گفتم من تابو شکنم. من می‌روم شیر می‌خورم. من خیلی خفنم. من نمی‌توانم دیگر مریض باشم. جو شیر بخور بزرگ می‌شوی گرفتم. خوردم.
البته مهندس خسته گفته دوروخ نگید. من هم یک لیوان شیر خالی نخوردم هنوز و این برنامه‌ی هفته‌ی آینده‌ست یا حتی چند هفته بعد یا شاید حالا حالاها نه و هر طور فکر می‌کنم، خیلی از اهداف ما بالاتر است. از مبحث دور نشویم. بنده شیر با موزلی خوردم. قبل از این همیشه وقتی می‌خواستم موزلی هم بخورم یا با شیر کاکائو می‌خوردم یا شیر نسکافه و قبلن داد سخن فراوان دادم درباره‌ی زهرمار و این‌ها که چقدر شیر بو می‌دهد و نفرت آور است دیگر. حالا کاری نداریم.
چرا آمدم این‌جا نوشتم شیر می‌خورم؟ چون‌که برای اولین بار در زندگی‌م به قصد خودم و فقط خودم شیر خریدم. اصلن حرکت بزرگ بود. بعد همچنین یک سس پاستا اختراع کردم که شیر داشت. یعنی دیده شد که شیر را ریختم توی غذایی که در گرسنگی تمام می‌خواستم بخورم. یعنی ریسک در این حد. البته توی یخچال ته‌مانده‌ی یک غذای دیگری هم داشتم که در اعماق تهم به عنوان پِلَن بی رویش حساب کرده بودم که البته لازم نشد. خلاصه در این لحظه حالت مفتخرالسلطنه‌ای بهم مستولی‌ست. شیر پخته خوردم. شیر سفید خوردم. شیر خریدم. امامِ شیرم الان.
یک لیوان شیر خالی که بخورم فکر کنم مبعوث بشوم.
بعد می‌دانید خدا کیست؟ کسی که شیر داغ که بویش درآمده به‌طور آشکاری و قُل‌قُل بوگندی می‌کند، می‌خورد. خالی. من البته انقدر بلندپروازانه نمی‌خواهم عادات غذایی‌م را تغییر بدهم. فعلن با شیر کم‌لاکتوز یک و نیم‌درصد سرد توی موزلی و توی پاستا حرکت خود را شروع کردم. به امید خدا و پشتیبانی خانواده‌م و حمایت دوستان عزیزم می‌روم که جام را امسال بیاورم خانه. یا حق.

۳ نظر:

Unknown گفت...

سرکار خانم لاله خانم
من خیلی وقته که خواننده وبلگ خوبتون هستم.تا حالا کامنت نذاشتم ولی این تنفر شما از شیر چیزی نیست که بشه بدون کامنت ازش گذشت.بنده از همینجا تمام قد به احترام شما می ایستم و این پستتون رو پرینت میگیرم و به همه اطرافیان که منو به خاطر اعتقاد به بوگندو بودن شیر مسخره میکنن نشون میدم.
من حتی شیر گاکائو و نسکافه رو هم نمیتونم داغ بخورم فقط سرد سرد .حتی اونم به زور میخورم.خلاصه اینکه اگه تونستی به این نفرت ازشیر غلبه کنی حتمادوره فشرده کلاسش رو برام بفرست.
مهسا

نگار گفت...

عين خودمي يا من عين خودتم؟!!؟

طاهره گفت...

ajab!
faghat mitunam begam ke man hhhar vaght shir mikhoram tanha kalamei ke be zabunam miad ine: khosh be hal gusale, ke ghazash in mazzeie.
shire dagh ba ghand yeki az tarihate zendegime...