چرا بین عجیب ترین و سنگین ترین معایب عصر ما از سکوت باید نام برد؟
...
ما ساکت بوده ایم. ساکت بوده ایم ، به خاطر اعتراض و از سر خشم. ساکت بوده ایم تا به والدینمان بفهمانیم که کلمات سنگین آنان دیگر به درد ما نمی خورد. ما کلمات دیگری در کیسه داشتیم . ساکت بودیم؛ لبریز از اعتماد به کلمات تازه ی خودمان. آن کلمات تازه مان را می بایست خرج کسانی می کردیم که آن ها را می فهمیدند. از سکوتمان سرشار بودیم .اکنون از آن شرمساریم و اندوهگین و کم ارزشی آن را می فهمیم . از آن هرگز رها نشده ایم. آن کلمات سنگین کهنه که به کار والدینمان می آمدند، سکه های غیر رایج اند و هیچ کس قبولشان ندارد. و کلمات نو را هم متوجه شدیم که ارزشی ندارند و جیزی با آن ها نمی شود خرید. به درد برقراری ارتباط نمی خورند. سست ، سرد و بی حاصلند . به دردمان برای نوشتن ، برای وابسته نگاه داشتن شخص عزیزی به خودمان و نجات یک دوست نمی خورند.
....
دو نوع سکوت وجود دارد: سکوت با خود و سکوت با دیگران. هر دو شکل به طور مساوی رنجمان می دهد. سکوت با خودمان تحت حاکمیت انزجار شدیدی است که از بی ارزشی برای روحمان گریبان خودمان را گرفته است.
...
معمول ترین وسیله برای رها شدن از سکوت ، رفتن نزد روانشناس است.
لاینقطع صحبت کردن از خود برای شخصی که گوش می کند و پول گرفته است تا گوش کند . برملا کردن ریشه های سکوت خود. بله، این شاید موقتا خاطر را آ سوده کند. اما سکوت ، جهانی و عمیق است. به محض خروج از در اتاق آن شخص که برای گوش کردن پول گرفته است و گوش می دهد ، سکوت را دوباره می یابیم. دوباره بلافاصله در آن می غلتیم. بنابراین آن آسودگی خاطر یک ساعته به نظرمان سطحی و بیهوده می رسد.سکوت روی زمین است، این که فقط یک نفر از ما برای یک ساعت از آن رهایی یابد ، به درد همه نمی خورد.
...
ابزاری که برای رها شدن از سکوت به ما عرضه شده است دروغین است. به ما القا می شود که با خودخواهی در مقابل نومیدی از خود دفاع کنیم. اما خودخواهی هرگز هیچ نومیدی را چاره نکرده است.
...
سکوت همچون تن آسایی و همچون هوسبازی ... است ... میوه تلخ عصر ناسالم ماست
...
ما ساکت بوده ایم. ساکت بوده ایم ، به خاطر اعتراض و از سر خشم. ساکت بوده ایم تا به والدینمان بفهمانیم که کلمات سنگین آنان دیگر به درد ما نمی خورد. ما کلمات دیگری در کیسه داشتیم . ساکت بودیم؛ لبریز از اعتماد به کلمات تازه ی خودمان. آن کلمات تازه مان را می بایست خرج کسانی می کردیم که آن ها را می فهمیدند. از سکوتمان سرشار بودیم .اکنون از آن شرمساریم و اندوهگین و کم ارزشی آن را می فهمیم . از آن هرگز رها نشده ایم. آن کلمات سنگین کهنه که به کار والدینمان می آمدند، سکه های غیر رایج اند و هیچ کس قبولشان ندارد. و کلمات نو را هم متوجه شدیم که ارزشی ندارند و جیزی با آن ها نمی شود خرید. به درد برقراری ارتباط نمی خورند. سست ، سرد و بی حاصلند . به دردمان برای نوشتن ، برای وابسته نگاه داشتن شخص عزیزی به خودمان و نجات یک دوست نمی خورند.
....
دو نوع سکوت وجود دارد: سکوت با خود و سکوت با دیگران. هر دو شکل به طور مساوی رنجمان می دهد. سکوت با خودمان تحت حاکمیت انزجار شدیدی است که از بی ارزشی برای روحمان گریبان خودمان را گرفته است.
...
معمول ترین وسیله برای رها شدن از سکوت ، رفتن نزد روانشناس است.
لاینقطع صحبت کردن از خود برای شخصی که گوش می کند و پول گرفته است تا گوش کند . برملا کردن ریشه های سکوت خود. بله، این شاید موقتا خاطر را آ سوده کند. اما سکوت ، جهانی و عمیق است. به محض خروج از در اتاق آن شخص که برای گوش کردن پول گرفته است و گوش می دهد ، سکوت را دوباره می یابیم. دوباره بلافاصله در آن می غلتیم. بنابراین آن آسودگی خاطر یک ساعته به نظرمان سطحی و بیهوده می رسد.سکوت روی زمین است، این که فقط یک نفر از ما برای یک ساعت از آن رهایی یابد ، به درد همه نمی خورد.
...
ابزاری که برای رها شدن از سکوت به ما عرضه شده است دروغین است. به ما القا می شود که با خودخواهی در مقابل نومیدی از خود دفاع کنیم. اما خودخواهی هرگز هیچ نومیدی را چاره نکرده است.
...
سکوت همچون تن آسایی و همچون هوسبازی ... است ... میوه تلخ عصر ناسالم ماست
پ.ن
نقل خراب شده به مضمون از ناتالیا گینزبورگ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر