۲۶ فروردین ۱۳۸۷

امان از فروردین
...
فروردین ماه من است. ماه سبز زردانه با نارون هایی که مزه جیک جیک می دهد. ماه گوجه سبزانه و چاغاله بادامانه ایست. ماهی است که یک روز تویش می رسد که یک روز مانده باشد به تولدم
و من؟ من دست خودم نیست. ننریتم می گیرد بس که ماه بوس بوسانه ایست. بس که ناگهان ربع قرنی می شوم. و من مستعدم تا حداکثر خوش اخلاقی خودم را نشان بدهم و عاشق ایده صبحانه سه شنبه هنوز نیامده باشم. مستعدم که بنویسم به خاطر این که یک بخش کوچکی از فامیلم منصف است، برای خودم تعریف کردم که باید یک دنیای جمع و جور منصفانه را اداره کنم. حالا فرض کن که حتی شوخی - جدی بگوید دختر عوض این خزعبلات بردار محتوا تولید کن! بعد من آن را هم با کمال میل می گویم چشم! و با مغز از تولید محتوا کردنم با او استقبال می کنم و آن قدر پیله می کنم که تولید محتوا چی شد که امانش را ببرم! بس که فروردین ها خر خوبی می شوم. بس که نق نمی زنم (یعنی سعی می کنم نزنم). بس که به سقف نگاه می کنم و با پایم دایره می کشم روی زمین و منتظرم و منتظرم تا آن لحظه خوب لبخندانه برسد. همان موقع که هیچ نمی توانم حدس بزنم چه خواهم دید
...
امان از بوسه بر گردن

۲ نظر:

N گفت...

لالا.. ای کسی که تولد تو یک روز مانده به تولد من است!! تو الان یادت نیست که تولدت است. فردا هم تا وقتی اولین تلفن به تو می شود یادت نمی آید.. کم کم یک چیزهایی به ذهنت می رسد!! راستی امسال استثنائاً روز تولد من و تو از یک جهت یکیست!! چرا که امسال روزهای میلادی جابجا شده اند و تو که شانزده آوریلی بیست و هشتمی و بیخود نیست که ما یک شمع بر یک کیک را فوت می کنیم. الان سعی کردم خیلی ابتدایی بنویسم که معلوم بشود من و تو هنوز خیلی کوچکیم.. بعد هم اینکه بار آخرت بود درباره ی بوس نوشتی. وضعیت حساس زندگی من را که می دانی!! راستی عروسی هم اخباری دارد. روز تولدمان غیبت تپانت می کنم! ای لالا بوسی به ما بده. یک روز مانده به تولدت مبارک. شادی ت پایدار. دوسسسسسست می دارم

MohsenT گفت...

سلام قربان
تولدتون مبارك
اميدوارم در ربعانه دوم زندگيتون آدم بهتري باشي
و حتي بهتر تر
و امروزت هم پر از سورپريز باشه
شاد باشي