نکنید! آقا جان نکنید! این عکس ها چیه توی عروسی هاتان می اندازید؟ ای وای! من به کی شکایت کنم؟ لنگ عروس روی سر آقا داماد و بعد هر دو به دوردست ها نگاه می کنند!؟ خوب چرا واقعا؟ وای! یک خرده ملیح باشید! نه به این عکس ها که از تویش تنه درخت در می آید و شاه داماد کتش را یک انگشتی می گیرد روی شانه نه به آن که توی ژست پاسادوبل و سالسا عکس می گیرند. این سایه های شطرنجی که برمی دارید پشت چشمتان می تپانید، هدفش چیست؟ زشت تر می شوید به خدا! کجای دنیا ششصد هزار تومان پول بی زبان را دور می ریزند که ترسناک بشوند شب عروسی شان؟ گل می زنید به ماشین؟ از این کار احمقانه تر هم هست؟ یک لحظه فکر کنید. گل آلستریوم، رز، لیلیوم به این خوشگلی را می تپانید روی ماشینتان که باهاش بیست دقیقه تا محل عروسی بروید؟ روی کاپوت و شیشه عقب و روی چهارتا در؟ روبان هم آویزان می کنید؟ که چی بشود آخر؟ روز به روز هم احمقانه تر و پر دنگ و فنگ تر می شود ادا و اصول هایتان. این همه پول را یک تکه طلا بخرید یک عمر به خودتان آویزانش می کنید و در راستای همان اهداف مسخره تان هم هست! وگرنه عاقل باشید، سفر می روید. پدر و مادرتان آرزو دارند؟ خیلی خوب. یک مهمانی خوب بگیرید و چهارتا دوست و آشنا و فامیل را دعوت کنید، یک دست کت و شلوار هاکوپیان تن آقا و یک پیراهن سفید دامن پفی تن خانم و تمام. فیلم می گیرید در حالی که گل می کنید از باغچه؟ باقالی پلو و بره و خوراک زبان می کشید توی بشقاب و قاشق قاشق می کنید توی حلق هم؟ چرا واقعا؟ حالا عروس خانم لای درخت ها دنبال آقا داماد بگرد! حالا آقا داماد از پشت بپر عروس خانم را بگیر. حالا این وری غش کنید! حالا آن وری ضعف کنید! حالا با دوربین بای بای کنید! خسته ام کردید! هیچ کارتان به هیچ کارتان نمی آید. نکنید! مسخره است! خیلی مسخره! شرم آور است حتی! نکنید
پ.ن
یک کسی می گفت نهی نکن آدم ها را! فردا روز خودت در موقعیتی قرار می گیری که بدترش را می کنی ! و آن وقت خر بیار و باقالی بار کن! لذا اگر همان فردا روز مذکور که به خانه بخت رفتم جایی عکس هایم را دیدید در حالی که زبان گوسفند از گوشم آویزان کرده ام و قلمدوش داماد نشسته ام و یا از هلی کوپتر گل کاری شده پیاده می شوم، بدانید که به خاطر نوشتن همین پست بوده
پ.ن
یک کسی می گفت نهی نکن آدم ها را! فردا روز خودت در موقعیتی قرار می گیری که بدترش را می کنی ! و آن وقت خر بیار و باقالی بار کن! لذا اگر همان فردا روز مذکور که به خانه بخت رفتم جایی عکس هایم را دیدید در حالی که زبان گوسفند از گوشم آویزان کرده ام و قلمدوش داماد نشسته ام و یا از هلی کوپتر گل کاری شده پیاده می شوم، بدانید که به خاطر نوشتن همین پست بوده
۲۲ نظر:
:))
موافقم ولی خب منم می ترسم همینا یهو سرم بیاد :دی
:))
دیشب یه سری عکس عروسی میدیدم به حرزت عباس- سلام مکین- عروس خانوم شاخ گذاشته بود :ی عنی الوش هی می گفتم نه، موهاش همینجوری این شکلی شده، بعد دیدم که نه جدن شاخ درتس کردن واسشو اینا.
بعد خب کسی که همچین عروسیای میگیره که گذارش به اینجا نمیافته و بعد از اینم، خب دوست دارن ملت بابا :ي
ها خب کلی غلط داره ولی مفهومه دیگه؟
یعنی اولش*
شاخ درست کردن
لباس سفارش دادنها را ندیدهاید!!ما هم به خاطر همین ترس سکوت کردهایم
وای بر ما! وای بر همه ما! لباس ها رو هم دیدم! عین والان های پرده خانه شمسی خانم می ماند و ده تا گل ریز و درشت روی جاهای ناجورش چپانده اند. ای وای بر همه ما!
لاله من رفته بودم آموزش پرورش. فکر کن که با مانتوی یک آدمی که سه برابر من است داشتم تلک تلک راه می رفتم و انواع رییس های همه ی هنرستانها را دیدم و سلام کردم و اینها. بعد یکهو در حالیکه آقای اسدی را دیده بودم به طرز معجزه واری نیشم تا بناگوش باز شد!! حالا در آن جو مزخرف نمی دانستم چه خاکی بریزم سرم. دیدم همه اش زیر سر توست. یعنی توی کله ی من فقط ریخت لنا در حال خواندن آن آواز کذا و ریخت تو وقتی داشتی ادای همین عروس را در می آوردی بود. و من کشته شدم وقتی دیدم تو چاقالو بانویی که شوهرش را با رانهای تپلش چسبیده بود را پست کرده ای.. وای وای وای
ضمناً مامانم گفت که ما به جای خرج اینترنت و چت و اینها کردن که مال بچه هاست بهتر است برویم با پولمان انواع خردکن ها را بخریم تا غذاهایمان مرواریدی بشوند. پس این طرفی آمدی پول بیار تو ناسلامتی دم بختی.. یادت رفته چقدر از سایز چیزمیزهایی که در الویه ریخته بودم خوشت آمد؟ یادت نرود
حالا از ما که سالهاست گذشته و نصف این بند و بساطها رو هم نداشتیم، پشیمون که نیستیم به همه هم توصیه میکنیم، ولی خب آخه به قول نازلی -راستی سلام- مردم دوست دارن خب.
بهر حال یه جوری باید خودنمایی کنیم!
لاله جان من هم با این درخواست هایی که از تو دارم جهت رمز گشایی و این حرفها به نطرم خیلی پررو هستم ها!! ای بابا حیای گربه.. استغفرالله
یه بابایی می گفت کارگردان(!)ازشون خواسته روز قبل از مراسم بیان عروسی تمرین کنن.
اینم گفتم برا اطلاعات جمع:)
آرایشگاهِ که من میرم، تمامِ همراه های عروس رو هم مثه خودش شبیه ِ گودزیلا و هیولا می کنه!
جانِ تو شنیدم حتی تو موهاشون میوه هم میذارن!
عاصفه جان غش کردم این جا من از خنده! میوه دیگه چرا!:)) ظاهرن همه دل پری داشتند از این گودزیلا شدن عروس ها!آدرس هم از خودت نذاشتی بیام بهت بگم که خیلی خندیدم خوب
اینجانب عاصفه!
اومدم مجدد کامنت بذارم!
رو ماشین میوه گذاشتن که عادی شده!
اگه یکی نذاره من نگرانِ این قضیه میشم!!!
آرایشِ خلیجی هم هر کی نکنه، امله!!!!
.
من هر کاری می کنم آدرس بذارم، نمی دونم کجا میشه آدرس گذاشت!
asefeh.2655@gmail.com
/sigh.... :-<
جلف بازیا به کنار..... پولرو بگو.... وای حیف نیست که سی چهل ملیون خرج این چیزا شه اول زندگی؟؟ این رقم رو هم از عروسی یکی از آشنایان بدست آوردم الکی نمیگم سی چل ... من که دلم نمیاد یه شبه این همه پولو دود کنم
موافقم. از خودم که گذشته اما حتما به دختر و پسرم توصیه میکنم بی خیال اینجور جنگولک بازیها بشن البته تصمیم با خودشونه
;)
وای این نوشته عالی بود! مردم از خنده!
مسخره تر از مراسم عروسی ندیدم که ندیدم که ندیدم
ta`rifhaat ba mazeh bod . vaghean alan to iran in karaa ro mikoann vase arosi ? khili kholan vala ! ba in pol beran yek jaye begardand.
PS : chon didam khoe post o aksare comment ha farsish irad daare pinglish neveshtam.
موافقم ولی باید حیطه سنت و جنگولک بازی رو جدا کرد یعنی بعضی چیزها سنت هست که باید رعایت بشه ولی بعضی چیزها بدعت ...مثلا من قراره برای عروسی خودم که بهار هست خودم سفره عقد رو درست کنم و میخوام از یه دوست که آرایشگره بخوام که صبح بیاد خونمون و با هم بصورت مشورتی موهامو درست کنیم نمیشه گفت ماشین گل زدن کار مسخره ایه 300تومن پول دادن واسه این کار مسخره اس به نظرم با یه کم سلیقه و کمک گرفتن از دوستان خوش سلیقه میشه یه عروسی رویایی داشت ...
ارسال یک نظر