یک چهارشنبه اصیل که می گذرد
...
چهارشنبه ای که در دفترقرمزی می نویسم شماره اش پنجاه و هفت است و دورش یک دایره می کشم
...
من که ازلرزش های شادی کوچکم ذوق زده می شوم
...
ما که خوبیم
...
من که فراموش کارم واین حال خوبم را از یاد می برم
...
او که یک چهارشنبه ی دیگر اصالتش را یادم می آورد
...