گفتم استخر-کاری کنم. یعنی لب استخر کار کنم جای دورکاری. کاری که میشه لب استخر کرد معلومالحاله. کارم اینه که چند ساعت مصاحبه رو تماشا کنم و جاهای خوبش رو علامت بزنم که تدوین بشه. مصاحبهها رو قرار بود خودم بکنم. کووید کثافت. تمام جاهای کار رو میکنی که برسی به اون گل سرسبدش. اون گل سرسبد من گفتم هوپ. من که نه. طاعون.
۷ مرداد ۱۴۰۱
Tote Hose
۶ مرداد ۱۴۰۱
Offenbarung
توی تاریکی یا حتی وقتی که چشمبند به چشممه، اگر چشمام رو سعی کنم باز نگه دارم اصلن راهم رو پیدا نمیکنم. کلافه و گیج و دیوانه میشم. به محض اینکه یادم میافته که حالا که تاریکه چشمم رو میشه که ببندم، انگار که پذیرش برای ندیدن همراهش میاد. دست و پا نمیزنم دیگه. انگار تنم میپذیره که قرار نیست بینایی رو مصرف کنیم. قراره دست بزنم، بو کنم، گوش کنم تا بفهمم کجا برم و چه کار کنم و قدم بعدی چیه. اون دست و پا زدن قبل از اینکه چشمم رو ببندم رو دوست دارم. انگار آدم هربار یادش میره. اون آخیش بعد از بستن چشمام رو دوست دارم. کلا من علاقهی خاصی به اون لبه دارم. یه ذره قبل. یه ذره بعد. یه ذره مونده به. یه ذره بعد از.
۲ مرداد ۱۴۰۱
مورموری از مورمورستان
تعطیلات. دم آبم. گرمه اما باد میاد. خوشاینده زندگی در تعطیلات علیرغم همهچیز. خورشید. برهنگی. بیکاری. گاهی فکر میکنم چرا باید اون کاری که من میخوام بکنم که نوشتن به فارسیه، نتونه اون کاری باشه که ازش پول درمیارم؟ تا حالا یک قران هم از فارسی نوشتن پول درنیاوردم. کجا رو اشتباه رفتی منصف؟
۱۲ تیر ۱۴۰۱
ناله نکن
نامه که مینوشتم براش، دوست داشتم پاش امضای خلوچلی بکنم. دوست نداشتم بنویسم خوب و خوش باشی، لاله. تا بعد، لاله. میبوسمت، لاله. مشتاق دیدارت، لاله. لابد پای همهی نامههایی که میگرفت، همینها بود. میخواستم اون نامه، همچون حال خودم که از عاشقش بودن دیوانه شده بودم، بیهمتا باشه. مثلن آخر نامه مینوشتم عیان سخاوتمند تو، لام.