۴ آبان ۱۳۸۶

هفته هاست که همین موقع ها به این فکر می کنم که کسی برای رفع ملال جمعه بعد از ظهر به قهوه ای مهمانم نکرده . کسی که بخواهد با من غم شنبه ای که در پیش است را شراکت کند ، دلم می خواهد غم بیخودم را تسکین دهم اما کسی را ندارم که آنقدر بی درد باشد که حوصله کند . الان دلم می خواهد سیگاری بودم و یک سیگار آتش می زدم و با آهستگی تمام لای دو انگشت باریکم نگهش می داشتم و زانوهایم را روی صندلی توی شکمم جمع می کردم و آرنج را روی زانویم می گذاشتم و کف دستم را به پیشانی ام می چسباندم و کف دستم خنک بود و یک جایی آهنگ قدیمی که نمی شناختم وز وز ملایمی می کرد . اما من که سیگار نمی کشم
...
ماجرا اینجاست که من و شما حوصله ی همدیگر را نداریم . یعنی بیشتر من حوصله ی شما را ندارم . حتی وقتی دلم می خواهد کسی به قهوه ی تلخی مهمانم کند ، در واقع دلم نمی خواهد . بیشتر برای ترک کردنتان دلایلم را محکم می کنم . دلم می خواهد از اینجا بروم . دلم می خواهد به زندگی بی سوژه تان ، از زندگی خودم سوژه ندهم . دلم می خواهد اینجا نباشم تا برای شما چیزی را توضیح بدهم و با هر چیزی که می نویسم ، دستتان به من برسد و بپرسید که چرا فلان چیز را نوشتی و یا فلان جا منظورت فلان نبود ؟ دلم می خواهد یک روز صبح ، دیگر اینجا نباشم که بوی پیپ رئیسم خفه ام کند. دلم می خواهد اینجا نباشم تا تلفنم که زنگ زد ، بخواهم کسی را دلداری بدهم . دلم می خواهد چشمانم را که باز می کنم در اتاق جدیدی باشم . دلم می خواهد چیز تازه ای در انتظارم باشد . سیرم . از اینجا سیر سیر سیرم . در خیابان های شما که راه می روم ، در موسسات شما که زبان می خوانم ، در ترافیک های شما که متوقف می شوم ، در پیاده رو های همیشه در حال تعمیر شما که قدم می زنم ، در شرکت های بیپ شما که کار می کنم ، در مهمانی های شما که می نوشم ، در دانشگاه های شما که پروپوزال می دهم ، در فرودگاه های شما که منتظر می مانم ، لای زندگی شما که زندگی می کنم ، احساس می کنم مهمانم و با کمال اطمینان از این مهمانی سیرم . دلم می خواهد از اینجا بروم . آن وقت از خودم نمی پرسم چرا هفته هاست در این ملال دست و پا می زنم و دلخوشم به قهوه ای که با هم نمی خوریم . کاش این پایان نامه ی بی پیر خودش نوشته می شد و بهمن می شد و دفاع می کردم و والسلام . مال خودم می شدم . کاش می شد از اینجای ملال انگیز کشدار زندگی ام بپرم . بپرم و به خواب هایم برسم .

۱ نظر:

مينا گفت...

manam ye rooz sir shodamo hame chiz vasam gharibe shod.vase hmin hame chio gozashtamo oomadam.