اگر یک حداقل میلی به انجام دادن هر کاری در جهان وجود داشته باشد، از آن مقدار حداقل، من کمتر علاقه دارم کاری که باید انجام بدهم را، انجام بدهم. آن کار، درست کردن پاورپوینت مشقم است.
یعنی ذرهای دلم نمیخواهد. موضوعم هم خوب است. باید دربارهی اولین مرکز بزرگ تجاری در برلین حرف بزنم. اواخر سده نوزده، اوایل سدهی بیست. بعد هم بپردازم به زنهایی که آنجا فروشنده شدند. بعد هم نتیجه بگیرم که مدرن بودن در اوایل بیست، مثل رترو و آنالوگ بودن در الان، باحال بوده است. نه. دروغ گفتم. نباید این را نتیجه بگیرم. باید یک نتیجهی دیگر جنسیتی بگیرم اما من نتیجهی دیگری گرفتنم نمیآید. باید راجعبه نقش زنان در جامعهی بشریت نتیجه بگیرم. کارگاه مطالعات جنسیتی(؟) است.
کارگاه کولولوژی اگر بود میشد این نتیجه را بگیرم. کولولوژی شناخت چگونگی کول بودن در زمانهی خود است.
یعنی نوت هم برنداشتم هنوز. توی مترو متن اصلی را یکبار خواندم. جالب است. ولی من الان حوصلهش را ندارم. اصلن این ترم حوصلهی آخر ترم ندارم. چی میشد یک بار تابستان میشد بدون آخر ترم؟
خوب میشد.
اگر دارید پاورپوینتهاتان را درست میکنید، خیلی هم از این کار ناراحتید، با هشت انگشت سه ثانیه تند تند، چرت و پرت، بیهدف و محکم تایپ کنید. برای اگرسیون خوب است.
یعنی ذرهای دلم نمیخواهد. موضوعم هم خوب است. باید دربارهی اولین مرکز بزرگ تجاری در برلین حرف بزنم. اواخر سده نوزده، اوایل سدهی بیست. بعد هم بپردازم به زنهایی که آنجا فروشنده شدند. بعد هم نتیجه بگیرم که مدرن بودن در اوایل بیست، مثل رترو و آنالوگ بودن در الان، باحال بوده است. نه. دروغ گفتم. نباید این را نتیجه بگیرم. باید یک نتیجهی دیگر جنسیتی بگیرم اما من نتیجهی دیگری گرفتنم نمیآید. باید راجعبه نقش زنان در جامعهی بشریت نتیجه بگیرم. کارگاه مطالعات جنسیتی(؟) است.
کارگاه کولولوژی اگر بود میشد این نتیجه را بگیرم. کولولوژی شناخت چگونگی کول بودن در زمانهی خود است.
یعنی نوت هم برنداشتم هنوز. توی مترو متن اصلی را یکبار خواندم. جالب است. ولی من الان حوصلهش را ندارم. اصلن این ترم حوصلهی آخر ترم ندارم. چی میشد یک بار تابستان میشد بدون آخر ترم؟
خوب میشد.
اگر دارید پاورپوینتهاتان را درست میکنید، خیلی هم از این کار ناراحتید، با هشت انگشت سه ثانیه تند تند، چرت و پرت، بیهدف و محکم تایپ کنید. برای اگرسیون خوب است.
۲ نظر:
سلام لاله جان، تبريك بابت اول شدن و ابراز خوشحالي از اينكه بيشتر مينويسي.
شش،هفت سالي ميشه اينجا رو ميخونم و امروز براي دومين بار تو امام من شدي. ما (من و همسرم) تصميم به مهاجرت داريم. بار اول دقيقا روزي كه به يك كشور اسكانديناوي فكر ميكردم و خيلي مردد بودم، منتظر يه نشونه بودم و تو اون روز به آب و هواي وين و سردي و اينكه چرا آدمها موقع مهاجرت به اين چيزا فكر نمي كنن اشاره كرده بودي. درجه تحمل سرما براي من طوري هست كه بتونم وين رو تحمل كنم. از قضا درحال پذيرش گرفتن از دانشگاه وين هستيم و به احتمال زياد فوريه اونجائيم. امروز اومدم ديدم كلي درباره اينتگراسيون نوشتي و بار ديگر تو را به امامت خود برگزيدم. خيلي خوشحالم كه زياد زياد مينويسي. الان هم شروع كردم دارم نوشتههات رو شخم ميزنم و از اولين روزهايي كه رفتي اتريش ميخونم مطالب مهم رو نكته برداري ميكنم.
کولولوژی رو خوب اومدی ،که بسی برام این روزا دشوار است
در ضمن الان آنالوگ باحال است یا دیجیتال؟اها یعنی از بس همه جا
پر شده از دیجیتال دیگه آنالوگ باحاله دوباره؟مدرنیسمم اینطوری بوده؟چه بدونیم ما بابا تو این جهان سومی آخه!
ارسال یک نظر